«کرونا برای حدود ۸۰ درصد مبتلایان بیماری سختی نیست و تنها بین ۲-۵ درصد از مبتلایان فوت میکنند. میزان مرگ و میر آن از برخی موارد آنفوانزا هم کمتر است.»
این سخن بارها در چند هفتهی اول توسط مسئولین دولتی و حکومتی در ایران بیان شده است و در رادیو و تلویزیون دولتی هم انعکاس یافته است. از آنجا که بیشتر قربانیان سابقهی بیماریهای قلبی، تنفسی، فشارخون و مشابه آن را داشتند یا پیر بودند، این جمله میتواند عدم درک یا حتی انکار واقعیت باشد. به عبارت دیگر، همه بگیرند و پیرها و مریضها بگیرند و بمیرند؛ بین هفتصدهزار تا یک میلیون و نیم از جمعیت ایران کم شود، بعد بقیه با خیال راحت زندگی را از سر بگیرند. با وجود این که شایعات حاکی از وجود کرونا در ایران داشت، تا ۲۲ بهمن و سپس تا بعد از انتخابات انکار کردند که موارد این بیماری وجود دارد، سپس اعلام کردند که مواردی هست اما همه چیز تحت کنترل است. گفتند قرنطینه لازم نیست، ماسک و مواد ضدعفونی به اندازهی کافی داریم. ابتدا این بیماری را توطئه برای کاهش مشارکت دانستند. بعد که تعدادی از دولت مردان و نمایندگان و افراد نزدیک و دور به دستگاه فوت کردند، اعتراف کردند که بیماری وجود دارد و به شدت مصری است ولی قرنطینه لازم نیست. به دروغ گفتند قرنطینه هیچگاه در تاریخ موثر نبوده؛ در حالی که کشور دوست چین، نمونهی موثر قرنطینه را در یک ماه گذشته انجام داد. سرانجام قم را قرنطینه کردند، اما اماکن متبرکه را نه! چون قدرت دولت و مجلس در قم نیست، کسان دیگر قم را میگردانند و قدرت خود را به رخ بقیه میکشانند. سرانجام بعد از مرگ چندین دکتر پرستار که میتوانستند با تجهیزات کافی و احتیاطهای لازم زنده باشند، ستاد بحران کرونا تشکیل دادند. با این وجود در حالی که نمایندگان، دولتیان، بچههای پولدارشان نتیجهی آزمایش دوم و سوم خود در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاشتند، دکتر و پرستار کیت تست کرونا برای خودشان هم نداشتند، چه رسد به بیمارانشان. در حالی که یک ماه پیش از فرستادن یک میلیون ماسک به چین با افتخار حرف میزندند، مردم حتی در شهرهای بزرگ هم ماسک و مواد ضدعفونی نداشتند. سرانجام حداقل به پرستاران و دکترها در بیمارستانها اصلی قم و تهران ماسک رساندند. اما در گیلان هنوز کادر پزشکی از کمبود وسایل محافظتی شکایت دارند. تصور کنید اگر از روز اول، اواسط ژانویه، اعلام وضعیت اظطراری میکردند، هم مرگ و میر کمتر بود، هم مردم زودتر آگاه میشدند و یادمیگرفتند چه نباید بکنند و احتیاطهای لازم را میکردند. افراد کمتری مبتلا میشدند و کارد پزشکی کمتری برای خدمات رسانی لازم بود و تجهیزات محافظتی به راحتی تامین میشد. دوران اضطرار کوتاهتر بود و بنگاههای اقتصادی کمتر ضرر میکردند.
اکنون در آمریکا نزدیک ۴۰۰ بیمار تایید شده وجود دارد و ۱۹ مرگ در اثر کرونا. پیش از کشف اولین مورد کرونا در ایالت واشنگتون، حدس میزنند که بیماری حدود شش هفته افراد را مبتلا کرده اما چون کار کسی به اورژانس نرسیده، کسی نفهمیده است. الان در همه مکانهای عمومی پوستر آموزشی دیده میشود. مثلا در تمام دستشوییهای دانشگاه، پوستر طرز صحیح شستن دستها و موارد دیگر از جمله عدم لمس صورت نصب شده است. تولید کنندگان تا کنون ۱/۲ میلیون کیت آزمایش تحویل مراکز بهداشتی دادهاند و قرار است این عدد در هفتهی آینده به ۴میلیون برسد. با این که الان ماسک و لباس محافظتی به اندازهی کافی وجود دارد، پیشبینی شده است که در یکی دو ماه آینده دچار کمبود ماسک شوند. دانشکدهی ما در حال بررسی چند پلتفرم آموزش اینترنتی است که در صورت بسته شدن دانشگاه، اساتید از خانه درس را ادامه دهند. پلتفرم امتحان آنلاین هم که از قبل موجود بود. مسئولین کامپیوتر بخشهای مختلف، از حالا دستورالعمل لازم برای آماده شدن برای کار از خانه را آماده و به همه بخشنامه کردهاند. با وجود این که بخش زیادی از جامعهی پزشکی از دولت و عکسالعمل دیر آن انتقاد شدید دارد، دولتهای ایالتی و منطقهای و شهرداریها به مراتب زودتر مقدمات مبارزه را شروع کردهاند؛ گرچه اگر دولت مرکزی کمک حالشان بود، میتوانستند اقدامات بیشتری انجام دهد. با فشار اتحادیهها، چند شرکت بزرگ مثل اوبر (اسنپ ایران)، به رانندگانی که مریض شوند تا ۱۴ روز حقوق کامل میدهد. اگر آمریکا را بشناسید، میدانید که این چه توافق عجیبی است که یک شرکت خصوصی به کارمند مریضش مرخصی با حقوق بیشتر از حد قرارداد بدهد. تازه اوبر رانندگانش را کارمند نمیداند بلکه پیمانکار حساب میکند.
در ادامه، به چند مورد تفاوت بین ایران و آمریکا، در واکنش دو حکومت به بحران کرونا اشاره میکنم. در ایران، پرستاران از کمبود وسایل محافظتی شکایت داشتند، اما دولت اعلام میکرد چیزی کم و کسر نیست. در اینجا اعلام میکنند که حتی اگر الان چیزی کم و کسر نباشد، پیشبینی میشود که در ماههای آینده کمبود به وجود آید. بحران در ایران با انکار و دروغ شروع شد و در ادامه بعد از مرگ چند نماینده و مسئول، بالاخره مجبور شدند اعتراف کنند که عدهای مردند، اما تعداد مبتلایان همچنان قابل باور نبود. از منابع بیمارستانی که تعداد بیماران مشکوک به کرونا را یواشکی گزارش میکردند، میشد فهمید که دولت فقط آمار تست شدگان را اعلام میکند؛ در حالی که عدهی کمی تست شدهاند. در ایران پرستار مبتلا به بیماری تنفسی را مرخص نکردند که قرنطینه شود؛ برعکس روزها از بیمارن کرونایی مراقبت کرد تا بالاخره خود قربانی کرونا شد. اینجا به تمام گروههای در معرض خطر توسط دکترهای عمومیشان (اینجا دکتر عمومی اول تشخیص و بعد به دکتر متخصص ارجاع میدهد.) کنترل و توصیههای لازم از جمله عدم حضور در مکانهای پرخطر شده است. دکترهای عمومی که تعداد مریضشان به حدی است که دیگر مریض جدید قبول نمیکنند، در مورد مشکوک به کرونا بیمار را میبینند. تولید ۴ میلیون کیت تست کرونا در دو هفته شاید برای کشور بزرگی مثل آمریکا کم باشد ولی حداقل در . اما اگر این خود بار تیریاژ و اورژانس را کم میکند. در شهر سیاتل که کانون فعلی کرونا در آمریکاست، شهرداری طرحی برای مراقبت از افراد بیخانمان در برابر کرونا ارائه داده است. در ایران هیچ کس از دولتیان فکری به حال افرادی که در بیقولهها و پارکها میخوابند نکرده است، چرا که در برنامهریزی برای خودشان هم تعلل کردهاند تا حدی که معاون وزیر بهداشت با سرفهی کرونایی در حضور دهها خبرنگار اعلام میکند که همه چیز تحت کنترل است، اما خودش در حال بخش بیماری است. آمار نمایندگان مبتلا و فوت شده آنقدر نگران کننده است، اگر نمایندگان را مشتی از خروار جامعه بدانیم. اگر آنها را دارای خدمات پزشکی بهتر از متوسط جامعه بدانیم، این آمار نگران کنندهتر هم میشود. در سیاتل، مردم شکایت دارند که چرا فرودگاه گزارشها از گیلان وحشتناک است. اما شهرهای گیلان را قرنطینه نکردهاند که هیچ، مسافرها هم هنوز به گیلان راه میدهند.
به هر حال، شرایط نگرانکننده است اما واکنش کند، هم در ایران و هم در آمریکا. اما در آمریکا چون دانشگاه و شهرداری و ایالتها از خودمختاری نسبی برخوردارند، منتظر واکنش دولت مرکزی نماندند. اما در ایران تمام امکانات مرکزی است و اگر دولت دیر اقدام کند، همه چیز از دست خارج میشود که در مورد کرونا شد.
پ.ن. به خاطر غلطهای املایی و نگارشی معذرت میخواهم.